آقای فاستر قضیه مهمتر است چیزی که تو فکر می کنی و لطفاً حرفه دیگه ای نباشه همین الان حرکت می کنیم!

فاستر دستهای خویش را روی میز کوبید و گفت دارید یه ریسک خیلی خیلی بزرگ می کنید من اون دزد رو میشناسم حتماً تا الان فهمیده مایه نقشه داریم!
_ پس چه کار کنیم منتظر بمونیم تا کشتی هایمان را غارت کنند یا دوباره آدم بکشند همین که گفتم سرباز ها را آماده کنید
_ تو یه نادونی با این کار جون سربازا هم...
گروهبان از جای خود بلند شد و با قاطعیت تمام گفت: سرباز توماس فاستر اگر کلمه دیگری بشنوم بلافاصله اخراج می شوید!
سپس صندلی را کنار زد و از در خارج شد و فاستر را در همان حالت تنها گذاشت عرق از صورت فاستر می چکید سرانجام با عصبانیت تمام میز را هل داد و آن را واژگون نمود 

یکشنبه 21 آذر 1400
بؤلوملر :